دستهبندی : اسباب بازی

عروسک دختر سیاه پوش
در آغوشش کشید.. درد و دل کرد.. حرف هایش ک تمام شد.. گلویش از بغض درد گرفته بود.. و چشمانش لبریز از اشک.. ب چشمان آسمان شبِ عروسکش نگاه کرد.. اشتباه میدید یا ن را نمیدانست.. ولی انگار.. عروسک هم چشمانش لبریز از اشک شده بود..:)